تروی بیکر واقعاً فکر نمی‌کند The Last of Us شرور دارد

به گزارش سرویس اخبار فناوری پایگاه خبری عصر فناوری ،

در HBO آخرین ما، این جهش یافته های اسپورساز به جای زامبی های گوشت خوار است که بازماندگانی را که ناامیدانه برای زنده ماندن در آینده ای آخرالزمانی مبارزه می کنند، آزار می دهند. اما انسان های غیر آلوده دلیلی برای نگرانی در مورد شکار شدن و خورده شدن دارند. اپیزود هشتم، «وقتی نیازمندیم» از کریگ مزین نویسنده و کارگردان علی عباسی، با جزئیات بی‌رحمانه چیزی را که باعث زندگی در آن می‌شود آشکار می‌کند. آخرین مابیابان آلوده و آلوده بسیار خطرناک است – حتی در ماه های زمستان که هیولاهای قارچی یک تهدید فوری نیستند.

با توجه به اینکه جوئل (پدرو پاسکال) هنوز زخمی شده و نیاز به مراقبت های پزشکی دارد، زمانی که “When We Are Need” باز می شود، تقریباً یک موهبت الهی به نظر می رسد که الی (بلا رمزی) برای اولین بار با واعظی به نام دیوید (اسکات شپرد) و حق او روبرو می شود. دست مرد جیمز (تروی بیکر) که اصرار دارد که می توانند به حفظ امنیت او کمک کنند. اما وقتی الی با این زوج آشنا می‌شود و این که چگونه آنها توانسته‌اند با گروه کوچکی از هم‌ایمانان خود در جنگل زنده بمانند، این برخورد به یکی از آنها تبدیل می‌شود. آخرین ماکابوس‌آمیزترین فصل‌هایی است که نشان می‌دهد چگونه مردم بخشی از انسانیت خود را از دست داده‌اند.

به عنوان صدای جوئل از آخرین ما بازی‌ها، بازگشت بیکر به‌عنوان یک آنتاگونیست مکمل در یکی از داستان‌های تیره‌تر سریال، صحنه‌ای نسبتاً غافلگیرکننده را به تصویر می‌کشد. اما وقتی اخیراً قبل از پخش برنامه «When We Are Need» با بیکر صحبت کردم، او به سرعت به من گفت که نوع خاصی از شباهت را بین برداشت‌هایش از جوئل و جیمز احساس می‌کند – چیزی که درک آن زمانی آسان‌تر می‌شود. تو دیگر فکر نمی کنی آخرین ما به عنوان یک داستان با شرورهای واقعی.

قسمت 8 ما را با برداشت سریال از جیمز و دیوید آشنا می‌کند، و من واقعاً متعجب و خوشحال شدم که دیدم جیمز شما چقدر متفاوت است، به ویژه با همتای خود در بازی‌ها. در مورد اینکه این جیمز در ذهن شما کیست با من صحبت کنید.

تروی بیکر: زیبایی ای که با جیمز به دست آوردم این است که چیزهای بیشتری برای کشف وجود دارد زیرا در بازی، داستان جیمز فوروارد نیست. در این نسخه، ما باید به نوعی کشف کنیم که او چه کسی است، و این هنوز وظیفه ای است که بر عهده بازیگر گذاشته می شود – اینکه داستان پس زمینه خود را ارائه دهد. برای من این بود که این شخص کیست و چگونه شرور نیست؟ این اولین چالشی است که من دارم زیرا فکر نمی‌کنم کسی شرور باشد. همه ما قهرمانان داستان خود هستیم. پس چگونه جیمز یک قهرمان است؟ برای من، او دقیقاً همان کاری را می‌کند که جوئل انجام می‌دهد، یعنی این که می‌پرسد «چگونه می‌توانم به بهترین وجه از کسانی که به آنها اهمیت می‌دهم مراقبت کنم؟» و او یک عمل گرا است. او یک فرد خشن نیست

آیا این همان چیزی است که دیوید در مورد او ارزش قائل است؟

سل: دیوید به دنبال برابری می‌گردد و جیمز را زیر دست خود نگه می‌دارد، زیرا می‌داند یک جزء گمشده با جیمز وجود دارد که الی واقعاً دارد، و آن یک قلب خشن است.

جالب است، شما می گویید این قسمت از جیمز وجود دارد که می خواهد از مردم محافظت کند. در سرتاسر قسمت این لحظات وجود دارد که تقریباً به نظر می رسد که او سعی می کند به روش پیچیده خود به الی کمک کند. وقتی او از دیوید می پرسد: “آیا اراده خدا برای ما این است که این دختر کوچک را بکشیم یا باید او را رها کنیم؟” به نوعی بازی می کند که او سعی می کند الی را از گروه آنها دور نگه دارد تا از او محافظت کند. به نظر شما اولویت شماره 1 جیمز چه کسی است؟ او بیشتر نگران محافظت از چه کسی است؟

سل: جیمز جیمز اولویت شماره 1 خودش است و این هرگز تغییر نمی کند. نقطه لنگر قوس او یکی از منیت است. این “چگونه می توانم موقعیت خود را حفظ کنم؟” و از محل ترس می آید. جیمز می‌داند که دیوید شیطان است، و آخرین جایی که می‌خواهید باشید در سمت اشتباه شیطان است. پس چگونه می توانم خود را در الطاف او نگه دارم؟ و مشکل این است که الی بلافاصله آن موقعیت را تهدید می کند.

سل: جیمز به خدا اعتقادی ندارد. جیمز معتقد نیست که آنها اراده خدا را انجام می دهند یا خدا از آنها محافظت می کند یا حتی اینکه دیوید مرد خداست. او فقط می گوید، شاید بتوانم این را بهانه کنم تا این دختر را از اینجا دور کنی، و او دو استدلال می کند. یک: شاید خواست خدا باشد. و دو: اگر او را برگردانیم، او فقط یک دهان دیگر برای تغذیه است. او از عمل گرایی استفاده می کند. زیرا چیزی که او نمی خواهد بگوید این است که “آن دختر نقش من را بر عهده می گیرد.”

ما فقط زمان زیادی را با گروه جیمز و دیوید می گذرانیم. اما این اپیزود به شما این حس را می دهد که چقدر ایمان برای این افراد مهم است، اما همچنین به دلایل واضح چقدر رابطه آنها با ایمان در این شرایط دشوار شده است. شما گفتید که جیمز واقعاً به خدا اعتقاد ندارد، اما من کنجکاو هستم – چه ایده هایی در مورد ایمان می خواستید با شخصیت او و این جامعه کشف کنید؟

سل: این قطعا یک سوال برای کریگ است [Mazin] تا آنجا که می خواستند نشان دهند، اما یک عنصر وجود دارد. من معتقد نیستم که افرادی که ایمان دارند دچار توهم می شوند و حتی معتقد نیستم که آنها حتی لزوماً اشتباه می کنند. آنچه من معتقدم این است که تخصیص ایمان و به ویژه کتاب مقدس به منظور کنترل، انحراف بزرگ چیزی است که ذاتاً خوب است.

ایمان برای الهام بخشیدن است، و همینطور هم شده است. برخی از بزرگترین آثار هنری و قطعات موسیقی و ادبی توسط افرادی خلق شده اند که به دلیل ایمانشان الهام گرفته شده اند. مشکل این است که ایمان می تواند به عنوان وسیله ای برای کنترل استفاده شود، و این چیزی است که دیوید به سرعت آن را تشخیص می دهد. این شبیه زمانی است که به تاریخ کلیسا نگاه می کنید. توانایی آنها در کنترل مردم با گفتن این بود: «خب، اگر او این را بگوید چه؟ و اگر این را بنویسیم و شما را به مجازات تهدید کنیم چه؟

این داستانی است که در طول تاریخ به خوبی مستند شده است. مردم، به ویژه مستبدانی که به دنبال ظلم و ستم هستند، از ایمان و امید به عنوان سلاح استفاده خواهند کرد، و این افراد – دیوید و جیمز – در موقعیتی ناامیدکننده قرار دارند که این دو چیز تنها چیزی است که باید به آن بچسبند.

آخرین ما بسیار سینمایی بودن و احساسات محور بودن بخش بزرگی از چیزی بود که آن را به عنوان یک بازی بقا به یک پدیده تبدیل کرد، و ما شاهد بسیاری از همان عنصر سینمایی در سریال هستیم. اما «بازی سینمایی و خوب بود، بنابراین نمایش خوب بود» به نظر روشی بسیار تقلیل‌آمیز برای صحبت درباره اینکه چرا نمایش با مردم طنین‌انداز می‌شود- است.

سل: [laughing] هی، اینها هستند شما کلمات

فقط چیزهایی را که شنیده ام به اشتراک بگذارم. اما نه، می‌خواستم از شما بشنوم که چرا فکر می‌کنید این برنامه چنین طرفدارانی را خارج از طرفداران OG پیدا کرده است. چه چیزی در مورد این نمایش وجود دارد که با مردم صحبت می کند با توجه به اینکه همه ما چقدر با روایت های پسا آخرالزمانی آشنا هستیم؟

سل: فکر می کنم، شماره 1، این داستانی است که قابل ربط است زیرا داستانی در مورد عشق است. این داستانی در مورد آخرالزمان یا در مورد مبتلایان نیست. این داستان چیزی جز عشق بین یک پدر و یک دختر نیست. ترکیب نیل [Druckmann] و کریگ با هم، تا حدی دلیل بزرگ موفقیت ما است، زیرا فلسفه نیل این است که “کمترین چیزی که می توانم بنویسم که بتواند آنچه را که در خطر است و قصد من از این صحنه را بیان می کند، چقدر است.”

کریگ، فلسفه او این است که “آنها به چه چیزی فکر می کنند، چه احساسی دارند، و چگونه می توانم صادقانه آن را نشان دهم؟” و از کریگ یادداشت هایی برای نوشتن به من داده شده است، و او یکی از بهترین نصیحت ها را به من داد که به هر نویسنده ای منتقل می کنم، که این است که زیرک نباش، فقط صادق باش. در هر صفحه، در هر صحنه، با هر شخصیت، در هر قسمت.

تعهد به اصالت وجود دارد، نه تنها به حقیقتی که سعی دارد در هر خط از دیالوگ ها منتقل شود، بلکه در این شخصیت ها، در اجرای آنها نیز وجود دارد. و این تعهد به این حقیقت گویی همان چیزی است که آن را طنین انداز می کند – زیرا، دوست داشته باشید یا نخواهید، با آن موافق هستید یا نه، چه کیف شما باشد یا نه، حقیقت غیرقابل انکار است، و وقتی با آن رو در رو هستید شما باید با آن حساب کنید.

این محتوا از سایت های خبری خارجی بطور اتوماتیک دانلود شده است و عصر فناوری فقط نمایش دهنده است. اگر این خبر با قوانین و مقررات جمهوری اسلامی مناقات دارد لطفا به ما گزارش کنید.

منبع

درباره ی asrf_admin

مطلب پیشنهادی

9 نشانه نیاز به عینک و اینکه چرا نباید آن را نادیده بگیرید

به گزارش سرویس اخبار فناوری پایگاه خبری عصر فناوری ، من همیشه دید بسیار خوبی …