به گزارش سرویس اخبار فناوری پایگاه خبری عصر فناوری ،
وقتی این را به شما می گویم باور نمی کنید، اما ناگفته بسیار خوب است بازی شروع بدی داشت، چند بار به تأخیر افتاد و به خاطر دیالوگ های سخت، نامی غیرقابل توضیح، نیازهای گزاف رایانه شخصی و حضور یک قهرمان سیاهپوست اما بدون هیچ نویسنده سیاه پوستی که روی او کار نمی کرد، در دادگاه افکار عمومی به صدا درآمد. . با وجود همه اینها، Square Enix و Luminous Productions موفق شدند بازیای را ارائه دهند که من از اجرای آن کاملاً لذت بردم و پایانی داشت که با احتیاط میگویم یکی از بهترینهایی است که دیدهام. (که بعداً به دلیل اسپویل بودن به آن خواهم پرداخت.)
ناگفته در 30 دقیقه اول قلاب های خود را در من داشت. با معرفی فری هالند، یک زن سیاهپوست جوان که در بدو تولد در تونل هلند با چیزی جز پتویی که نامش بر روی آن نوشته شده بود، در دادگاه به دلیل تلاش برای سرقت یک ماشین رها شد، شروع می شود. از آنجایی که این سومین جرم جنایی فری است، قاضی به دلیل قانون تکرار مجرم، معروف به قانون سه اعتصاب، کتاب را به سمت او پرتاب می کند. اما از آنجایی که تقریباً کریسمس است و قاضی با تلاش فری برای زنده ماندن بدون والدین یا راهنمایی همدردی می کند، در عوض او را رها می کنند تا به آپارتمان متروکه ای که با گربه اش هومر در آن چمباتمه زده است بازگردد.
تصویر: Square Enix
چیزی که واقعاً مرا در مورد فری جلب کرد، چیزی که داستان او را بسیار جذاب کرد – بدون جناس – اجرای فوقالعاده الا بالینسکا بود. شخصیت های سیاه بازی ویدیویی معمولاً در دو ژانر قرار می گیرند. آنها یا اصلاً توسط سیاهپوستان صداپیشگی نمیکنند، با نام مستعار The Clementine Paradox، یا چنان دیالوگهای کلیشهای به آنها داده میشود که مرزی توهینآمیز است، با نام مستعار The Barret Wallace Rule. (همچنین قانون سومی وجود دارد که به عنوان استثناء دبرا ویلسون شناخته می شود زیرا دبرا ویلسون در هر کاری که انجام می دهد شگفت انگیز است و در کمال تعجب و خوشحالی من در ناگفته.)
اما فری این آهنگ و لحن را در صدایش داشت که باعث میشد صدایش معتبر باشد، مثل یک شخص واقعی که صحبت میکند و نه بازیگری که خطها را برای تماشاچیان میکوبد. او همچنین تعداد زیادی بمب اف اف را رها کرد، که واقعاً در بازیها نمیبینید، حتی بمبهای دارای رتبه M، و مطمئناً نه به اندازه فری. او یک شخصیت رک و بدون مزخرف است، و من بلافاصله او را دوست داشتم.
او همچنین تعداد زیادی بمب اف اف را رها کرد، که واقعاً در بازیها نمیبینید، حتی بمبهای دارای رتبه M.
در حالی که من نمی توانم از نظر مادی با یتیم بودن در آپارتمانی محقر در آشپزخانه جهنمی نیویورک ارتباط برقرار کنم، من می توان به احساس فری مربوط می شود که در جایی برای رفتن، بدون عشق، بدون حمایت و هیچ گزینه ای به راحتی قابل تشخیص نیست. به همین دلیل کار در یک شرکت ضدعفونی کننده دست را رها کردم در آغاز یک بیماری همه گیر جهانی برای نوشتن در مورد بازی های ویدیویی برای امرار معاش – می دانید، یکی از امن ترین و مطمئن ترین عناوین شغلی در حال حاضر روی کره زمین است. زمانی که این نقشه باعث شد فری خانهاش را از دست بدهد، تقریباً گریه کردم، و او مجبور شد گربهاش و رؤیای بیرون رفتن را رها کند. من روی فری و داستان او سرمایه گذاری کردم و کنجکاو بودم که چگونه ناگفته همه چیز را مشخص می کند.
چه زمانی ناگفته از نیویورک به آتیا می رود – جایی که فری با یک دستبند جادویی صحبت می کند – سرمایه عاطفی خود را کنار گذاشتم تا روی گوشت و سیب زمینی بازی تمرکز کنم و اشتیاقم کمی کاهش یافت. به روایت، ناگفته جالب است؛ از نظر مکانیکی و فنی، نه چندان. بازی ناتمام به نظر می رسد، مثل اینکه سطحی از جلای فنی وجود ندارد.
کات سین ها با محو شدن ناگهانی به سیاهی پایان می یابند. انتقال بین گیم پلی و کات سین همیشه ناگهانی بود، با توقف و ایستادن فری برای مدت طولانی قبل از اجرای کات سین، و برعکس، هر زمان که یک کات سین تمام می شد، خیلی طول می کشید تا من دوباره کنترلش کنم.
بازی ناتمام به نظر می رسد، مثل اینکه سطحی از جلای فنی وجود ندارد.
من آنقدر به انتقال بیوقفه بین کنترل یک شخصیت در گیمپلی و کنترل نکردن آنها در کات سین عادت کردهام که انتقال محو به سیاه احساس باستانی میکرد. من روی PS5 بازی میکنم، پیشرفتهترین کنسولی که در حال حاضر از نظر فنی میتواند داشته باشد، و ناگفته احساس می کرد که با دستمال مرطوب به هم چسبیده است. (بی دست و پا – به شکلی نامناسب…)
فراتر از آن، بسیاری از مشکلات فنی کوچک وجود داشت که با گذشت زمان، مانند یک پوسته ذرت بوداده بین دندان هایم گیر کرده بود. آیا رفتن به دندانپزشک اورژانس به اندازه کافی فوری بود؟ نه. اما مطمئناً تا حدی آزاردهنده بود.
من همچنین قدردانی نکردم که چگونه ناگفته کاوش در دنیای باز را تشویق میکرد، اما سپس بخشی از آن جهان را در درههای جعبهای عجیب و غریب محصور کردم که نمیتوانستم از آن فرار کنم یا از پر کردن جهان با چیزی برای کشف غفلت کردم. آثیا زیبا است، با کوه ها و مراتع و خرابه های شوم. آثیا نیز کاملاً خالی است. اما تواناییهای پارکور جادویی فری، دویدن بیپایان در دنیایی خالی را جذاب میکند.
تصویر: Square Enix
پارکور بهترین جنبه بازی و برخی از بهترین پارکورهایی است که در یک بازی ویدیویی دیده ام. من از تلنگر زدن و پرواز کردن، پریدن از دیوارها و موانع برای رسیدن به مناظر بالاتر و بالاتر لذت بردم. او می تواند از آن در نبرد استفاده کند، و این احساس بسیار داشت خوب برای طفره رفتن از دشمن با چرخش به سمت عقب در هوا، سپس با یک حمله آتش قدرتمند بر روی سر او سقوط می کند. حیف است که دشمنانی که فری با آنها میجنگد، به اندازه مبارزات او تأثیرگذار نیستند یا حتی ارزش مبارزه او را ندارند.
دعوا در ناگفته در دو مرحله اتفاق می افتد:
- پیدا کنید که کدام یک از چهار عنصری که فری می تواند کنترل کند در برابر حریف شما قدرتمند است.
- در یک دایره بدوید و حریف خود را تا زمانی که بمیرد ضربه بزنید.
من طلسم های زیادی در اختیار داشتم – آتش، آب، زمین، برق – و راه های زیادی برای صدمه زدن به حریفانم با آن جادوها، مانند نیزه، تیر، شمشیر، گیاهان جادویی که سنگ ها را تف می دهند، یک زندان آبی، و یک فلکت خنک. نوع حمله ای که به تمام بدن دشمن ضربه می زند. اما بیشتر برخوردهای رزمی من فقط گروهی از دشمنان بود که تنها پیچیدگی فنی آنها تعداد زیاد آنها بود. Boss چیزی بیشتر از هیولاهای واقعاً بزرگ با دو حمله و سلامتی زیاد بودند.
مبارزه یک نکته و – حتی بدتر – تا حدی بی فایده بود. فری جادوی خود را با مانایی تقویت میکند که از طریق بالا بردن سطح سنتی با مبارزه با هیولاها یا تکمیل ماموریتها به دست میآورد. یا با برداشتن آن در دنیای باز. افزایش سطح ممکن است 12-14 مانا در هر سطح درآمد داشته باشد. در همین حال، من می توانم تمام مانایی که می خواهم را فقط با قدم زدن در اطراف جمع کنم. با توجه به اینکه پارکور بسیار سرگرم کننده بود، حدس بزنید برای کدام یک تلاش بیشتری کردم؟
در حالی که جهان باز تا حد زیادی خالی است، مزایای خود را دارد. من دوست دارم که چگونه سیاه چال هایی که روی نقشه شما مشخص شده اند به شما می گویند که دقیقاً چه انتظاری می توانید از آنها داشته باشید. چرخ دنده فری یک شنل، یک گردنبند، و برخی از طرح های ناخن واقعا منحصر به فرد و زیبا است که ویژگی هایی مانند افزایش نرخ ضربه بحرانی و موارد مشابه را به شما می دهد. اگر زمانی احساس کردم که به چیزی جدید یا متفاوت نیاز دارم، میتوانم نقشه را برای مکان بعدی بررسی کنم تا به جای غارت سیاهچال پشت به سیاهچال، دقیقاً همان چیزی را که میخواهم به دست بیاورم، به این امید که قطعه مورد نیازم را از بین ببرد.
تونستم کامل کنم ناگفتهداستان در 17 ساعت، حتی با کمی پارکور و دور زدن سالم. هنگامی که فری در آتیا فرود میآید، وظیفه کشتن چهار تانتا، جادوگران خیرخواه را بر عهده میگیرد که رهبران آتیا قبل از اینکه دیوانه شوند و شروع به کشتن مردم و گسترش بیماری فاسدی به نام بریک کنند، بودند. فری، به طور مشابه، مطلقاً نمیخواهد با این موضوع کاری انجام دهد. تنها کاری که او می خواهد انجام دهد این است که به خانه برود. با اصرار افرادی که ملاقات می کند و دستبند جادویی سخنگو که روی بازویش پیوند زده شده است، او با اکراه ناجی آتیا می شود.
اما یک پیچ وجود دارد. من آن را در اینجا فاش نمیکنم، اما به نظر میرسد که تمام اکشنهای منتهی به نبرد نهایی قطع شدهاند، با یک کات سین گسترده و تا حدی قابل پخش تعویض شدهاند. خود نبرد نهایی نیز عالی نبود، بسط طولانیتری از استاندارد بازی با پسر بزرگ مبارزه کن با سلامتی فراوان. اما پایانی که انتخاب کردم (بیش از یکی وجود دارد) فوق العاده بود و کاملاً با من به عنوان یک شخص و فری به عنوان یک شخصیت مطابقت داشت. با این پایان، چیزی که یک نیمه کاملاً هوم پسند بود به چیزی تبدیل شد که احتمالاً در لیست بهترین بازی من قرار خواهد گرفت.
حالا گوش کن، من میدانم که با در نظر گرفتن این بررسی، ناگفته به نظر نمی رسد بهترین سرمایه گذاری باشد. و من میدانم که دست و پا زدن Square Enix در تبلیغ بازی باعث نمیشود که از قفسههای دیجیتال خارج شود. اما اینجا یک بازی خوب وجود دارد، یکی که از آن لذت بردم و دیگری که امیدوارم مردم فرصت بدهند.
ناگفته در 24 ژانویه برای PC و PS5 عرضه می شود.
این محتوا از سایت های خبری خارجی بطور اتوماتیک دانلود شده است و عصر فناوری فقط نمایش دهنده است. اگر این خبر با قوانین و مقررات جمهوری اسلامی مناقات دارد لطفا به ما گزارش کنید.