به گزارش سرویس اخبار فناوری پایگاه خبری عصر فناوری ،
دبلیووقتی نوبت به اقتباسهای بازیهای ویدیویی میرسد، تهیهکنندگان تلویزیون و فیلم از لحاظ تاریخی عادت ناگوار استفاده از بازی را به عنوان نوعی از دیوانهها برای چیزی کاملاً نامرتبط داشتهاند. شخصیتهایی که در یک بازی 30 ساعت برای آشنایی با آنها وقت گذاشتهاید، ممکن است فقط از نظر نام و ظاهر باقی بمانند، با توجه به پیوندهای شخصیتی برای قرار گرفتن در طرحهای جدید و نامتجانس. در دههها فیلمسازانی که به قول سایت طنز بازی هارد درایو نیوز، برای گرفتن یک فرنچایز محبوب و اقتباس از آن به چیزی که برای بچههای کوچولو خنگ نیست، هیجانزده شدهاند، به بازیهای ویدیویی احترام نمیگذارند. .
سریال The Last of Us از HBO بالاخره پایان این دوره را نشان می دهد. در چند سال گذشته تغییری در سبک اقتباسی از بازی صورت گرفته است. می توان گفت که Detective Pikachu توسط طرفداران عظیم پوکمون نوشته شده است، سریال نتفلیکس Cyberpunk 2077 در واقع بهتر از بازی بود، و طرح نسخه تلویزیونی پارامونت از اپرای فضایی نظامی Halo به همان اندازه بازی ها پرمشغله و خودمهم است. اما مشارکت نزدیک نیل دراکمن، یکی از خالقان The Last of Us در این مجموعه تلویزیونی، اقتباس HBO را به سطح دیگری می برد. The Last of Us فقط فرض و شخصیت های بازی را حفظ نمی کند. چیز جدیدی در مورد آنها به ما می گوید.
The Last of Us همیشه کاندیدای خوبی برای تلویزیون بود. این یک داستان خطی است، بنابراین هر بازیکنی آن را به طور مشابه تجربه میکند – شما نمیتوانید در مورد طرح داستان غافل شوید یا با تصمیمهای خود از مقاصد کارگردان سرپیچی کنید. این داستان در مورد جوئل و الی است، در مورد یک بازمانده قدیمی بسته و رنج کشیده و نوجوانی که با وجود شرایط بدی که در آن متولد شده سرشار از طنز، سرپیچی و زندگی است. این یک تراژدی وحشتناک با لحظات دل و امید در میان تاریکی است، نه یک داستان سرراست در مورد نجات جهان. چیزهای زیادی برای کشف وجود دارد.

غوطه وری جادوی بازی های ویدیویی است. وقتی ساعت ها در یک شخصیت زندگی می کنید، وقتی عمل می کنید مانند آنها را، شما باید با آنها به گونه ای همذات پنداری کنید که زمانی که فقط تماشا می کنید امکان پذیر نیست. در بازی، ما هرگز دیدگاههای جوئل و الی را ترک نمیکنیم، که برای غوطهور شدن بسیار عالی است اما برای داستانسازی چندان عالی نیست – اما سریال تلویزیونی رایگان است تا شخصیتها و دیدگاههای بیشتری را به ما نشان دهد.
لحظاتی که برای آنها در بازی ها غایب هستیم در اینجا به تفصیل مشاهده می شود. در اپیزود دوم، در یک صحنه ناراحت کننده که برای مدت طولانی با من خواهد ماند، به جای او که آنها از هم جدا می شوند، به شریک جوئل می چسبیم. اپیزود سوم در اصل یک فیلم کوتاه در مورد شخصیتی به نام بیل است که برای مدت کوتاهی در بازی ظاهر می شود. با قدرت خوب در همین حال، من در مورد عفونت قارچی کابوسوار کوردیسپس که در چند قسمت از سریال پایان جهان را آغاز میکند، بیشتر از بیش از 50 ساعت بازیها، نیمهخوانی یادداشتهای چپ چپ و روزنامههایی که در آن پیدا کردم، یاد گرفتم. مراکز خرید متروکه پر از زامبی
سریال فقط درباره جوئل و الی نیست. بزرگتر، غمانگیزتر و ترسناکتر است. من به راحتی آشفته می شوم؛ اعتراف میکنم که مجبور بودم بیشتر نسخه اصلی Last of Us را با یک راهنمای متنی بدون اسپویلر از GameFAQs بازی کنم، بنابراین میدانستم که زامبیها چه زمانی حمله میکنند و میتوانم خودم را برای ترس و وحشت نگه دارم. همیشه ترس فلج کننده در حضور صداهای تند تند و جیغ صدا در من گرفتار شده است – انسان های سابق که عفونت قارچی انگلی آنقدر پیشرفته است که چشمانشان را گرفته و آنها را به سمت هر صدای خفیفی در جستجوی میزبانی تازه می پراند – اما در حداقل در بازی میتوانستم سرهای پیازی آنها را با آجر بکوبم یا از آنها زیر میز پنهان شوم. در مقابل، تماشای صحنه های کلیک کننده به طرز وحشتناکی ناتوان کننده است. وقتی نتوانی برگردی و از آنها فرار کنی، وحشتناک ترند.
این مجموعه تلویزیونی بیش از هر چیز زیبایی سخت و ویرانگر بازی و حال و هوای آن را به تصویر می کشد. با نگاهی به بقایای اسکلت آسمانخراشهای فروریخته از پشت بام هتل، الی در حالی که به همراه جوئل راه خود را در یک بخش باز از شهر سابق انتخاب میکند، شوخی میکند – در میان لحظات تنش و وحشت چنان شدید که باعث دل درد میشود.
تقریباً هر لحظه دلخراش، وحشتناک یا الهامبخشی که از بازی به یاد میآورم، اینجا نیز اتفاق میافتد، اما آنقدر به من هدیه داد که قبلاً ندیده بودم. راستش به من کابوس می داد. این یک ادای احترام به نمایش است که من دوباره تحت تأثیر داستانی قرار گرفتم که قبلاً زمان زیادی را با آن گذراندهام و سالها به آن فکر کردهام. ده سال پیش، بازی Naughty Dog’s The Last of Us، بازیای بود که بازیها را گسترش میداد و آنچه را که میتوانستند ما را درگیر آن کنند. نمایش نمی تواند تجربه ویرانگر و تعاملی بازی را بازسازی کند. در عوض، آنچه را که می تواند به آن اضافه کند را بررسی می کند.
این محتوا از سایت های خبری خارجی بطور اتوماتیک دانلود شده است و عصر فناوری فقط نمایش دهنده است. اگر این خبر با قوانین و مقررات جمهوری اسلامی مناقات دارد لطفا به ما گزارش کنید.